جدول جو
جدول جو

معنی از آنک - جستجوی لغت در جدول جو

از آنک
از آنکه، از آن جهت که، به علت آنکه، زیراکه
تصویری از از آنک
تصویر از آنک
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از از آنش
تصویر از آنش
مالکیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از از آن
تصویر از آن
متعلق به
فرهنگ واژه فارسی سره
از چیز معهود یا مذکور از مشارالیه، از آن جهت بدان سبب: از آن گریستم که... . (بیهقی)، از آن مردی است که در شهر چین میان چند تن خیق در میدان فرزند من قابض را بکشت و بیامد و ریش من بگرفت) (سمک عیار)، از آن جمله از جمله: و وی (ما الشعیر) آن چیزی است که بیست و چهار گونه بیماری معروف را سود دارد از آن... ذات الجنب و حمی مطبقه) (نوروز نامه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از از آن
تصویر از آن
آن، برای، متعلّق به
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از از بنه
تصویر از بنه
اص از اصل از بن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از از آنرو
تصویر از آنرو
از آنسو، از آنطرف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از از آنچه
تصویر از آنچه
از چیز معهود یا مذکور، بدان سبب بدان جهت بعلت آن که: (با قاضی شیراز هم بد بود از آنچه باری چند امیر محمود گفته بود که قاضی را وزارت شاید) (بیهقی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از از آنجا
تصویر از آنجا
برای آن، بدآن جهت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از از آن که
تصویر از آن که
از آن جهت که به علت آن که: (ایشان ندانند از آن که اندیشه نکنند) (تفسیر ابوالفتوح)
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی از تیره سوسنیها از دسته مار چوبه ها که ریشه اش خاصیت دارویی دارد. چون بگیاهان مجاور می پیچد ظاهرا با پیچکها اشتباه میشود. ساقه اش خاردار است بالکا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از از بنه
تصویر از بنه
ازبن، از بیخ، از ریشه، از اصل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاز آن
تصویر تاز آن
تاز آندن، در حال تاختن، تاخت کنان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناز آن
تصویر ناز آن
ناز کننده، نازکنان، در حال ناز کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یاز آن
تصویر یاز آن
خواهان، قصد کننده، آهنگ کننده، رشد کننده، خرامنده، طولانی، دراز، بلند، برای مثال قدت باد یاز آن چو سرو سهی / رخت باد خرم چو برگ سمن (بهار - ۴۰۷)، درحال خرامیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاز آنه
تصویر تاز آنه
تازیانه، تسمۀ چرمی با دستۀ چوبی که هنگام اسب تاختن به دست می گیرند یا با آن کسی را کتک می زنند، شلاق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از از بن
تصویر از بن
از ریشه از پایه از اساس از اصل، اص هیچ: (همی دید کش فر و برز شهی است و لیکن ندانستش ازبن که کیست) (اسدی) یا ازبک دندان. از بن گوش بطوع و رغبت بجد. یا ازبک گوش. کمال اطاعت و بندگی و خدمتکاری از ته دل و مکنون خاطر از بن دندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از از بن
تصویر از بن
از ریشه، از بیخ، از اصل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غافل از آنکه
تصویر غافل از آنکه
ناآگاه از آنکه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناآگاه از آنکه
تصویر ناآگاه از آنکه
غافل از آنکه
فرهنگ واژه فارسی سره